نقدي جذاب بر فيلم "داستان يك آدمكش " 2 (فاز سوم)
یهودپژوهی ، يهودشناسي ، يهود و رسانه ، يهود و فرقه ها


[تصویر: j6u07csg5ewd6qjrxn6.jpg]

قسمت 1_ ورود به شهر جدید :

Grenouille به دنبال دخترک جوان ( با بازی قابل قبول Rachel Hurd-Wood نابازیگر 15 ساله ی انگلیسی ) بی اختیار حرکت می کند تا سر از خانه ای بزرگ در می آورد!

[تصویر: 8n0nmrykb5id23hfou2.jpg]

Laura Richis با مهربانی خاصی در حال ادای احترام به مادر مرحومش است . . .

[تصویر: gbertcofcjjgkbijavx9.jpg]

وارد شهر Grass می شویم :

او در راستای هدفش به عضویت بزرگترین کارخانه ی عطر گیری در می آید و روش دیگری که بر اساس پمادینه کردن شکوفه هاست را زیر دست Madame Arnulfi و Dominique Druot می آموزد.

[تصویر: 1e8kmy7tva6h3o7fgwkq.jpg]

در گوشه ای از مزرعه های زیبای شهر و در دل تاریکی شب دخترک جوانی که چند دقیقه ای تنهاست، ( به دلیل جروبحث با دوستش ) ناگهان به Grenouille بر می خورد . . . 

[تصویر: 7kpwfb71pqk045rfekip.jpg]

نتیجه ی این برخورد برای او مرگ است. یک قتل کاملا آگاهانه و عمدی!! که احتمالا ماحصل تغییر و تحولات جدید قهرمان ماست! پس از آنکه دوباره همان روش کهنه ی تقطیر با شکست رو به رو می شود، 

[تصویر: 1eh5883g02qvdi6oei5.jpg]

در صدد امتحان روش جدید بر روی یک فاحشه بر می آید و هنگامی که با مقاومت و مخالفت وی رو به رو می شود دست به کشتنش می زند

[تصویر: ip86kqg61vfr7wr6n0n.jpg]

و بلاخره موفق می شود :

[تصویر: jwoaqb84jihplpk7bd3.jpg]

حالا به دنبال هدف اصلی اش است . . . کم کم به قلب داستان نزدیک می شویم . . . !؟

به مهمانی بزرگی که توسط پدر Laura، Antonie Richis ( با بازی هنرپیشه ی کارکشته ی سینما و تئاتر انگلستان یعنی Alan Rickman ) که به منظور آشنا کردن دخترش با یک پسر نجیب زاده برگذار شده است می رود تا شکارش را صید کند.

[تصویر: su3hns7xvwi2wpdap5tc.jpg]


بازی hide & seek مهمان ها را پراکنده می کند تا فضا مهیاتر شود و فیلسوف قصه به دنبال طعمه ی اصلی اش حرکت می کند. اما این لقمه بزرگتر از آن است که به سادگی بتوان به دستش آورد . . .

[تصویر: fjzh6l4iaw03jkxdg8mh.jpg]

خلاصه مجبور می شود برای اولین شکار به دوقولوهای جوان بسنده کند.

[تصویر: 69j9erugefufb7vo8f2l.jpg]


افزوده شدن دو قتل ناگهانی به قتل قبلی ناگهان شهر را به هم می ریزد و بزرگان و قانون مداران در کنار یکدیگر جمع شده اند تا فکری به حال این وضعیت آشفته بکنند . . .

[تصویر: 1bgvv6n905oedvciknep.jpg]



تحلیل : بی شک مهم ترین نکته، تحول عجیب قهرمان داستان است. این که مخاطب در برخورد با این رفتار تا حد زیادی دچار شوک می شود فقط حاکی از یک چیز است :

ضعف کارگردانی و ضعفی بزرگتر در فیلمنامه!

فیلمنامه اصلا مجالی برای پرداخت به این تغییر و تحول نمی دهد و کارگردان هم شدیدا ضعیف به تصویرش می کشد و شاید اینجا بتوان حرف کوبریک که می گفت : " نمی توانم مرد میانی داستان را که در غار زندگی می کند، تصور کنم!" را بهتر فهمید.

البته در دیالوگ های خشک و خالی اش با فاحشه و یا جایی که تنها با ریختن قطره ای از عطر روی دستش Druot را با آن عصبانیت زیادش رام می کند، تا حدی می توان این موضوع را حدس زد ولی به هیچ وجه کافی نیستند!

[تصویر: dvro9l69tb27385hazpt.jpg]


نکته ی مهم بعدی روش عطر گیری جدید است که منجر به موفقیت Jean-Baptiste هم می شود. روشی موسوم به Cold Enfleurage . . .

پرانتز باز :

تا اواخر قرن نوزدهم تنها دو روش کلی برای عطرگیری وجود داشت :

Hot Enfleurage.1

2.Cold Enfleurange 

_روش اول بر اساس تقطیر گیاهان است و روش دوم بر اساس پمادینه کردن!

_روش اول سختی کمتری دارد ولی روش دوم حوصله ی بیشتری می خواهد و نیازمند آرامش است.

_روش اول قدیمی تر است و ریشه ی شرقی و اسلامی دارد ولی روش دوم جدید تر است و ریشه ی غربی و فرانسوی دارد و این به نوبه ی خود تا حدی نشان می دهد که کاراکتر اصلی داستان تمایل به نوگرایی در عصر مدرنیته دارد؟! ( توضیح بیشتر دربخش آخر )

پرانتز بسته

اما می رسیم به دو کاراکتر تازه ای که وارد داستان شده اند یعنی Laura و پدرش!

در ارتباط با Laura البته کمی توضیح دادیم این که به نظر می رسد انسانی پایبند به اصول دین خودش یعنی مسیحیت است. مهربان و دوست داشتنی است. همیشه لباس های روشن و مایل به آبی به تن دارد. به نظر می رسد که به گل رز از رنگ سفید هم علاقه ی زیادی داشته باشد که در هم کنار اتاق خوابش وجود دارند و هم در کنار قبر مادرش!

[تصویر: ujt8tz89p28yk8z3979.jpg]

پرانتز باز :

گل رز


گل رز بسته به رنگش معانی مختلف و بعضا متضادی دارد. مثلا گل رز قرمز بیشتر برای مراسم بزرگداشت است و گل رز سیاه برای مرگ و تدفین به کار می رود و . . . 

اما گل رز سفید :


[تصویر: tgybexttpet3sebmqn29.jpg]



نشان بی گناهی،پاکی و جوانی است و استفاده از آن برای اصاعه ی عشق پاک، عمیق و خالص است. و از همین روست که Laura هر روز با تعویض این گل عشقش را به مادرش تجدید می کند.

پرانتز بسته 

یک نمای دوتایی ( Twilight Shot ) از او و Jean-Baptiste : 

[تصویر: at4sj9decgypnt5odwaa.jpg]

کنتراست تیره_روشنی دیده می شود که خط تعلیق اصلی داستان را نشان می دهد. طرف سیاه Grenouille با آن چهره ی ژولیده و کریه، با پیش فرض هایی که از او داریم و همچنین تحولات جدیدش و طرف سفید هم Laura با چهره ی دلپذیر و لباسی آبی! که تقریبا تا به اینجا او را شناخته ایم.

مطلب مهم آخر در ارتباط با اسم اوست : 

پرانتز باز :

Laura یک اسم لاتین است و ریشه اش به Laurel بر می گردد.

[تصویر: ayjy9l69tdydv3tal5fb.jpg]



Bay Laurel یا همان درخت برگ بو، درختی همیشه سرسبز ( همیشه بهار ) است که محل اصلی رویشش در مناطق مدیترانه و به خصوص فرانسه و ایتالیا است. 

ویژگی های مهم این گیاه :

اول این که در غذا به عنوان ادویه برای معطر کردن آن استفاده می کنند و بسیار نایاب است.

دوم این که این گیاه تا حدی خاصیت دارویی دارد و برای درمان بی اشتهایی مورد استفاده قرار می گیرد.

سوم این که پرورش آن شدیدا سخت است و نیاز به مراقبت های ویژه ای دارد.

و اما از حیث نماد گرایی و تاریخی :

در افسانه های یونان باستان Daphne ( دافنی ) دختر Peneus ( خدای رودخانه ی تسالی ) و Creusa ( الهه ی دریاچه ها و به معنای نیلوفر آبی ) بعد تر ها طی ماجراهایی ( پیگیری به عهده ی خوانندگان! ) اسمش را بهLaurel تغییر می دهد. نکته ی مهم در ارتباط با زندگی او مواجه اش با Apollo ( خدای موسیقی و پیشگویی ) است. Apollo که در اغوا کردن زنان مهارت ویژه ای داشته است، Dophne را اما به سادگی نمی تواند به سمت خود جذب کند و تبدیل به یک از رقیبان سرسخت او می شود . . . ( پیگیری به عهده ی خوانندگان! ) 

در داستان ما هم اتفاقا Laura رقیب سرسختی برای Grenouille است.

اما Laurel به طور کلی در یونان باستان نماد جایگاه والا و در روم باستان هم بیشتر نمادی برای افتخار بوده است. 

ولی مهم تر از همه ی این ها، استعمالش در کتاب مقدس است . . . !!

که برای برپایی رستاخیز به کار رفته است. این اتفاقا خیلی به سکانس های اوج داستان خیلی شباهت دارد . . .

پرانتز بسته

اما می رسیم به Antonie Richis !

از Lastname اش مشخص است که با فردی پولدار رو به رو هستیم و Firstname او ( ذاتا کاتالانی و اسپانیایی ) که یک اسم اصیل و کمیاب رومی است بیشتر آدم را یاد Marcus Antonius از سران مشهور روم در زمان Julius Caesar می اندازد که از نژادی مهاجر وارد روم شده و به قدرت و اعتبار زیادی رسیده بود و . . . ( پیگیری به عهده ی خوانندگان! ) از ژست هایش در کلیسا مشخص است که بر خلاف دخترش با دین میانه ی خوبی ندارد! 

[تصویر: uov9aahig8vn87ulewa4.jpg]


شاید به همین دلیل باشد که در طول داستان هم رفتار جالبی با دخترش ندارد و دائما با یکدیگر درگیری فکری و عقیدتی دارند. اما در عین حال دخترش تنها سرمایه و با ارزش ترین داشته اش در زندگی است که برای حفظ جانش حاضر است همه کار بکند. در مجموع باید در کنار Laura به عنوان دو شخصیت مهم تلقی شوند! 

[تصویر: uefhurs8i2f7t09or3pl.jpg]


نکته ی آخر در ارتباط با مادر Laura و همسر Antonie است که تنها کلیدی که از او داریم اسمش است که در عکس شماره ی 3 کمی دیده می شود یعنی Therese که ما را به یاد راهبه ی کاتولیک معروف یعنی مادر ترزا می اندازد. و این عشق او به مادرش به طور سمبلیک نشان عشقش به مسیحیت است!

منبع: بيداري انديشه





تاریخ: 7 / 8 / 1390برچسب:,
ارسال توسط تسبيحات

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 111
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 111
بازدید ماه : 835
بازدید کل : 13141
تعداد مطالب : 313
تعداد نظرات : 36
تعداد آنلاین : 1