فیلم سینمایی سلیمان کین که با نام تغییر یافته افسانه کین از شبکه سوم سیما در باکس ویژه نوروز پخش شد با معرفی خاورمیانه اسلامی به عنوان کانون شرارت اهریمنی، یک سلحشور انگلیسی را دفع کننده این خطر شیطانی معرفی میکند.
ابتدای فیلم با این نوشته آغاز میشود: شمال افریقا سال 1600 پس از میلاد. این سال مصادف با حکومت سعدیون در مغرب و حکومت موالی دولت عثمانی در مصر است. در این سالها باقیمانده فاطمیون همچنان در مصر از نفوذ برخوردارند سعدیون که بخش مهمی از شمال افریقا را در آن سالها در اختیار داشتند نسب خود را به حسن به علی علیه السلام میرساندند. نام کامل مؤسس سلسه سعدیون یعنی محمد المهدی القائم بامرالله نیز به خوبی نشان میدهد که این سلسله گرایشهای شیعی داشته و یا دست کم از تعلق خاطر و ارادت مسلمانان شمال افریقا در آن زمان نسبت به اهل بیت برای قیامهای خود سود می جسته است.
این سالها معادل دوران حکومت شیعی شاه عباس صفوی در ایران نیز هست. در هر حال فیلم با نوشته افریقا سال 1600 پس از میلاد آغاز میشود و همزمان شرایط حاکم بر شمال افریقا به تصویر کشیده میشود. کین قهرمان داستان که برای به دست آوردن گنجینه ای به شمال افریقا آمده است شرایط را اینگونه توصیف می کند: «این افسانه زمانی را به تصویر میکشد که تاریکی و هرج و مرج دنیا را فرا گرفته و تاریکی و افسون بر زندگی سایه افکنده است. زمانی که بیشتر مردم قادر به مقابله با شیطان نبودند.» دقت داشته باشیم که نه تنها شمال افریقا بلکه بسیاری از دیگر مناطق نزدیک به اروپا در قرن هفتدم تحت سلطه مسلمانان قرار داشت. ناخدا کین از دریا وارد سواحل شمال افریقا میشود و در زمان کشتن دشمن مقابل خود آنها را کافر خطاب میکند. ساختمان مسجد و مناره های بلند آن در تصاویر مربوط به شهر افریقایی به خوبی نشان داده شده است. کین پس از کشتار کفار وارد امارت پش مسجد میشود که با طلسم های گوناگون از آن محافظت میشود. او در آنجا موجودی مخوف و عظیم را مشاهده میکند که قدرت جادوئی دارد. این موجود خود را نشانه ای از ابلیس معرفی میکند و از کین میخوهد اکنون که به غارت میپرازد روح خود را به ابلیس بفروشد. اما کین قهرمان سرباز میزند و تصمیم میگیرد راه گذشته را کنار بگذارد. او در برابر ابلیس فریاد میزند خداوندا به من کمک کن اما ابلیس میگوید خداوند تو را رها کرده است. ابلیس از او میخواهد در مقابل او به خاک بیفتد. ولی او استنکاف میکند. ابلیس به صورت ستونهایی از دود سیاه ظاهر میشود.
یک سال از آن حادثه میگذرد. کین به سرزمین مادری خود انگلستان بازگشته است و در آنجا در یک صومعه مسیحی سکنا گزیده است. نوشته روی تصویر به صراحت به مخاطب اعلام میکند که اینجا انگلستان است. کین قصد دارد از جنگ و خونریزی برای همیشه دوری کند ولی کشیش صومعه به او میگوید که پایان راه زندگی او صومعه نیست و باید از آنجا برود. کین پس از خروج از صومعه با خانواده ای آشنا میشود و نسبت به دختر خانواده علاقه پیدا میکند. کین در مییابد نیروهای اهریمنی و شیطانی به سرزمین او نیز رسیده اند و به تدریج دارند همه را به بند میکشند. جادوگر ناشناسی که به آنجا آمده است با فریپ پادشاه که در واقع پدر خود کین است توانسته جسم و روح برادر کین را تسخیر کند و بواسطه آن بر سرزمین انگلستان مسلط شود. او در حال تکمیل و گسترش استیلای خود است که کین از راه میرسد و در نبردی پایانی جادوگر و نشانه شیطانی را که در شمال افریقا دیده بود از بین میبرد.
خاورمیانه کانون نیروهای طبیعی و فراطبیعی اهریمنیتولیدات سینمایی کانونهای صهیونیستی همواره دو گونه جادوی سفید و جادوی سیاه را در مقابل هم قرار میدهند. سحر سفید به دنبال بهبود زندگی مردم دنیاست و صاحبان آن کیمیاگران یهودی و ساحران کابالیست باستان یا معاصر معرفی میشوند. جادوی سیاه نیز که به دنبال نابودی مردم دنیاست عموماً از مناطقی در سرزمین های اسلامی نشأت میگیرد. محور شرارت و کانون اهریمن همیشه جایی در خاورمیانه است. نمونه های گوناگون این تصویر سازی را میتوان در فیلمهایی چون سه گانه ماتریکس، فیلم سینمایی آبژکتیو، مجموعه جنگیرها، سریال کیش یک آدمکش، فیلم سینمایی بابل، فیلم سینمایی نبرد تایتانها، فیلم سینمایی افسانه کین و بسیاری از دیگر محصولات متأخر کانون های رسانه ای صهیونیستی مشاهده کرد.
عجیب این است که چنین فیلم سینمایی بدون توجه به نقش آن در سناریویهای بلند مدت رسانه ای صهیونیسم، از رسانه ملی پخش میشود و مخاطب داخلی را نیز با سیاستهای این کانونها به تدریج همراه میسازد. اینکه ابلیس و اهریمن در سرزمینهای اسلامی و به صورت نمادین در ورای ساختمان مسجدی منزل گزیده است و یک قهرمان بریتانیایی برای نابودی آن شمشیر میکشد چرا باید از شبکه تلویزیونی جمهوری اسلامی ایران پخش شود؟
پخش این فیلم آن هم در زمانی که نیروهای ناتو با شعار نابودی یک اهریمن به شمال افریقا وکشورهای اسلامی این منطقه سرازیر شده اند، توجه دوباره ای را از سوی مدیران ارشد سازمان نسبت به بررسی صلاحیت و کارآمدی ساختار گزینش فیلمهای خارجی در شبکه سه سیما طلب می کند. جالب اینجاست که کین در قسمت پایانی فیلم گوشزد میکند که شیطان اینبار مهار شد اما او دستبردار نیست و دوباره به سراغ ما خواهد آمد. هرچند مخاطب ایرانی مصداق این رجعت دوباره شیطان را به راحتی در نمی یابد ولی مخاطبان غربی که سالها با چنین ادبیاتی همنوا و مأنوس بوده اند معنای این پیام را میدانند و منتظر خطری دوباره از سوی کشورهای اسلامی هستند. خطری که شاید به دست خود سردمداران پشت پرده حوادث بین المللی رقم خواهد خورد یا رقم خورده است!
سلیمان کین و دشمنانش!عنوان فیلم افسانه کین در واقع " سلیمان کِین" (Solomon Kane) است. سلیمان کین شخصیت خیالی داستانهای نویسنده امریکایی رابرت هوارد است که همچون شخصیت پادشاه سلیمان در کتب مقدس یهودیان با جادوگران و ساحران بدطینت مبارزه میکند. با این تفاوت که دشمنان جادوگر و شیطانی سلیمان کین در تولیداتی چون سینمایی سلیمان کین، برخواسته از کشورها و فرهنگهایی هستند که از سوی غرب امروز و مشخصاً صهیونیست ها، دشمن قلمداد میشوند. تهیه کنندگان این فیلم در شبکه سوم سیما شاید با اطلاع از این موضوع عنوان اصلی فیلم را مخفی نگه داشته اند و ضمن تغییر نام فیلم در ترجمه فارسی، با تکنیکهای گرافیکی عنوان انگلیسی جدید "Legend of Kane" را در ابتدای نسخه پخش شده فیلم حک کرده اند. در حالی است که مضمون ضد اسلامی و کاملاً صهیونیستی فیلم همچنان باقی مانده است و در کنار دیگر محصولات مشابه در دراز مدت تأثیر خود را بر بیننده تلویزیون برجای می گذارد.
سحر و شیطان به روایت فرقه های باطنی یهودمسأله جالب دیگری که در بسیاری از فیلمهای نوروز امسال شبکه سه از جمله افسانه جادوگر و افسانه کین به چشم میخورد ارائه قدرتی فراگیر و شکست ناپذیر برای شیطان و ساحرانی است که از او تبعیت میکنند. ضعیف و ناکام بودن سحر و حقیر بودن آن مطلبی است که بارها در آیات قرآن و روایات ائمه معصومین مورد تأکید بوده است و نمیتوان قدرتمندی و شکست ناپذیری سحر را از باورهای بومی قلمداد کرد. با این حال در بسیاری از تولیدات سینمایی که جریان فرهنگی خاصی را در دنیا دامن میزند همواره جادو امری غیرقابل شکست و ساحران موجوداتی خداگونه تصویر میشوند. ساحر و اویل در افسانه کین نیز درست همچنین ویژگی هایی دارند. مارکوس برادر کین در نوجوانی از بلندی سقوط میکند ولی با درخواست پدر از ساحر توانا، ساحر او را از اعماق تاریکی یا همان مرگ بازمیگرداند. جالب اینکه پدر کین به او میگوید خواست خدا این نبود که مارکوس زنده بماند اما من از ساحر درخواست کردم و او مارکوس را بازگرداند. به عبارت دیگر قدرت و اراده خداوند در برابر قدرت و اراده ساحر آنقدر ناچیز است که مغلوب او میشود.
خود کین نیز بارها از خداوند در برابر ابلیس و ساحران طلب یاری میکند ولی پاسخی نمی یابد و هر بار ناچار میشود با تکیه بر توانایی های خود در برابر قدرت آنها بایستد. اینکه چرا شبکه سوم سیما اصرار دارد فیلمهایی پخش کند که بینندگان خود را از آموزه های اصیل اسلامی در خصوص ماوراء، شیطان، سحر و اراده و قدرت الهی دور کند و باورهای خرافی بازتولید شده یهودی را در ذهن آنها زنده کند، سوالی است که مدیران ارشد سازمان صدا وسیما باید به آن پاسخگو باشند. این در حالی است که مقام معظم رهبری در آخرین سفارش رسمی خود به مدیران سازمان از آنها خواسته بود چهار محور از جمله دین را سرلوحه فعالیت خود قرار دهند.
منبع http://advent.blogfa.com